هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی به موضوعاتی مانند فتنه‌های دنیوی، رهایی از هوس‌ها، عرفان، خودشناسی، و رابطه‌ی انسان با خدا می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند فقر معنوی، تواضع، عشق الهی، و ناپایداری دنیا سخن می‌گوید و بر اهمیت دوری از غرور و رسیدن به حقیقت تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۷۶

آن فتنه ‌که آفاقش شور من و ما باشد
دل نام بلایی هست یارب به‌کجا باشد

بابد به سراب اینجا از بحر تسلی بود
نزدیک خود انگارید گر دورنما باشد

راحت‌طلبی ما را چون‌ شمع به خاک افکند
این آرزوی نایاب شاید تنه پا باشد

گویند ندارد دهر جزگرد عدم چیزی
آن جلوه که ناپیداست باید همه جا باشد

بی‌پیرهن از یوسف بویی نتوان بردن
عریانی اگر باشد در زبر قبا باشد

نبر وبم جرات نیست درساز حباب اینجا
غرق عرق شرمیم ما را چه صدا باشد

کم نیست کمال فقر ز دام هوس رستن
بگذار که این پرواز در بال هما باشد

اندیشهٔ‌خودبینی از وضع ادب دور است
آیینه نمی‌باشد آنجا که حیا باشد

با طبع رعونت‌کیش زنهار نخواهی ساخت
باید سرگردن خواه از دوش جدا باشد

اشکی‌که دمید از شمع غیرت ته‌پایش ریخت
کاش آب رخ ما هم خاک ذر ما باشد

تحقیق ندارد کار با شبهه‌ تراشیها
در آینهٔ خورشید تمثال خطا باشد

اجزای جهان کل کیفیت‌ کل دارد
هر قطره که در دریاست باشد همه تا باشد

هرچند قبولت نیست بیدل زطلب مگسل
بالقوهٔ حاجتها در دست دعا باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.