هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و رنجدیده بیان می‌شود. او از خاموشی و بی‌نفسی دلش می‌گوید، از بی‌خبری و هرزه‌خروشی‌های دیگران شکایت دارد و آرزو می‌کند که گوشه‌ای آرام در بی‌خبری پیدا کند. شاعر از درد دل سوخته‌اش می‌نالد و از اشک و سودا می‌هراسد. او به محدودیت‌ها و نارسایی‌های زندگی اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که قدرت، دلش را اسیر نکند. در نهایت، شاعر به عشق و وصال می‌اندیشد و از رنج‌های جسم و روح سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۷۷

به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
جرس قافلهٔ بی‌نفسیها باشد

تا کی ای بیخبر از هرزه‌خروشیهایت
کف افسوس خموشی لب گویا باشد

گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد
گرد آسوده همان دامن صحرا باشد

بر دل سوخته‌ام آب مپاش ای نم اشک
برق این خانه مباد آتش سودا باشد

نارسایی قفس تهمت افسرده‌ دلی‌ست
مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد

طلب‌افسرده شود همت اگرتنگ فضاست
تپش موج به اندازهٔ دربا باشد

یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل
زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد

بگدازید که در انجمن یاد وصال
دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد

نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست
کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد

شعله‌ها زیرنشین علم دود خودند
چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد

تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل
من و چشمی‌ که به حیرانی خود وا باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.