هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از مستی و عشق به معشوق سخن می‌گوید. او از نوشیدن شراب و مستی ناشی از آن صحبت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او شراب بدهد. شاعر همچنین از رهایی از غم و غصه و رسیدن به آرامش از طریق مستی و عشق می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و نوشیدن شراب ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰۵

بِزَن آن پَردهٔ نوشین که من از نوشِ تو مَستم
بِدِه ای حاتِمِ مَستان قَدَحِ زَفْت به دستم

هَله ای سَردِهِ مَستان به غَضَب روی مَگَردان
که من از عَربَده ناگَهْ قَدَحی چند شِکَستم

چه کم آید قَدَحْ آن را که دَهَد بیست سَبوکَش؟
بِشِکَن شیشهٔ هستی که چو تو نیست­پَرَسْتم

تو مَپُرسَم که کِه­یی تو بِدِه آن ساغَرِ شش سو
چو شُدم مَست بِبینی چه کَسَسْتم چه کَسَسْتم

چو من از باده­پَرَستی شُده­ام غَرقهٔ مَستی
دِگَرم خیره چه جویی که من از جویِ تو جَستم

بِدِه ای خواجهٔ بابا مَکُن امروز مُحابا
که رَگِ غُصّه بُریدم زِ غَم و غُصّه بِرَستم

چو مَنَم سایهٔ حُسْنَت بِکُنم آنچه بِکَردی
چو بخوردی تو بِخوردم چو نِشَستی تو نِشَستم

مَنَم آن مَستِ دُهُل­زَن که شُدم مَست به میدان
دُهُلِ خویش چو پَرچَم به سَرِ نیزه بِبَستم

خَمُش اَرْفانیِ راهی که فَنا خامُشی آرَد
چو رَهیدیم زِ هستی تو مَکَش باز به هستم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.