هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. او از تسلیم شدن در برابر عشق، ناتوانی در پرواز به دلیل محدودیت‌ها، و دردهای ناشی از عشق و هوس می‌نویسد. همچنین، از تب و تاب وجودی خود و احساس شرم در نرسیدن به آرزوها یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که حتی با وجود بلندپروازی‌هایش، در دام عشق و هوس گرفتار شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۴۸

دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط‌ نفسم شد
قلقل ‌به ‌لب‌شیشه ‌شکستن ‌جرسم شد

پرواز ضعیفان تب و تاب مژه دارد
بالی نگشودم ‌که نه چاک قفسم شد

فریاد زگیرایی قلاب محبت
هر سوکه‌گذشتم مژه او عسسم شد

تا چاشنی بوسی ازآن لعل‌گرفتم
شیرینی لذات دو عالم مگسم شد

گفتم به نوایی رسم از ساز سلامت
دل زمزمه تعلیم نبی بی‌نفسم شد

کو خواب عدم ‌کز تب و تابم ‌کند ایمن
چون شمع ‌گشاد مژه در دیده خسم شد

بر هرخس و خاری‌ که در این باغ رسیدم
شرم نرسیدن ثمرپیشرسم شد

سرتا قدمم در عرق شمع فرورفت
یارب زکجا سیر گریبان هوسم شد

عنقای جهان خودم اما چه توان کرد
این یک دو نفس الفت بیدل قفسم شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.