هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از احساسات شدید خود، از جمله سرمستی، خمار، و تمنا برای معشوق صحبت می‌کند. شاعر همچنین از نگاه دیگران به رابطه‌اش با معشوق و تلاش‌هایش برای نزدیک شدن به او می‌گوید. در نهایت، او اعلام می‌کند که دیگر نمی‌خواهد فتنه‌انگیزی کند و تنها به ندای قلبش گوش می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۱۱

مَکُن ای دوست غَریبَم سَرِ سودایِ تو دارم
من و بالایِ مَناره که تَمَنّایِ تو دارم

زِتو سَرمَست و خُمارم خَبَر از خویش ندارم
سَرِ خود نیز نَخارَم که تَقاضایِ تو دارم

دلِ من روشن و مُقْبِل زِچه شد با تو بگویم
که دَرین آیِنِهٔ دل رُخِ زیبایِ تو دارم

مَکُن ای دوست مَلامَت بِنِگَر روزِ قیامَت
همه موجَم همه جوشَم دُرِ دریایِ تو دارم

مَشِنو قولِ طَبیبان که شِکَر زاید صَفْرا
به شِکَر دارویِ من کُن چه که صَفْرایِ تو دارم

هَله ای گُنبَدِ گَردون بِشِنو قَصّه‌ام اکنون
که چو تو هَمرَهِ ماهَم بَر و پَهنایِ تو دارم

بَرِ دَربانِ تو آیَم نَدَهد راه و بِرانَد
خَبَرش نیست که پنهان چه تماشایِ تو دارم

زِ دَرَم راه نباشد زِ سَرِ بام و دَریچه
سَتَرَاللّه عَلَیْنا چه عَلالایِ تو دارم

هَله دَربانِ عَوان­‌خو مَدِهَم راه و سَقَط گو
چو دَفَم می­‌زَن بر رو دَف و سُرنایِ تو دارم

چو دَف از سیلیِ مُطرب هُنَرم بیش نِمایَد
بِزَن و تَجربه می­‌‎کُن همه هَیهایِ تو دارم

هَله زین پس نَخروشَم نکُنم فِتْنه نَجوشَم
به دِلَم حُکْم کِه دارد دلِ گویایِ تو دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.