۵۹۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۱۱

مَکُن ای دوست غَریبَم سَرِ سودایِ تو دارم
من و بالایِ مَناره که تَمَنّایِ تو دارم

زِتو سَرمَست و خُمارم خَبَر از خویش ندارم
سَرِ خود نیز نَخارَم که تَقاضایِ تو دارم

دلِ من روشن و مُقْبِل زِچه شد با تو بگویم
که دَرین آیِنِهٔ دل رُخِ زیبایِ تو دارم

مَکُن ای دوست مَلامَت بِنِگَر روزِ قیامَت
همه موجَم همه جوشَم دُرِ دریایِ تو دارم

مَشِنو قولِ طَبیبان که شِکَر زاید صَفْرا
به شِکَر دارویِ من کُن چه که صَفْرایِ تو دارم

هَله ای گُنبَدِ گَردون بِشِنو قَصّه‌ام اکنون
که چو تو هَمرَهِ ماهَم بَر و پَهنایِ تو دارم

بَرِ دَربانِ تو آیَم نَدَهد راه و بِرانَد
خَبَرش نیست که پنهان چه تماشایِ تو دارم

زِ دَرَم راه نباشد زِ سَرِ بام و دَریچه
سَتَرَاللّه عَلَیْنا چه عَلالایِ تو دارم

هَله دَربانِ عَوان­‌خو مَدِهَم راه و سَقَط گو
چو دَفَم می­‌زَن بر رو دَف و سُرنایِ تو دارم

چو دَف از سیلیِ مُطرب هُنَرم بیش نِمایَد
بِزَن و تَجربه می­‌‎کُن همه هَیهایِ تو دارم

هَله زین پس نَخروشَم نکُنم فِتْنه نَجوشَم
به دِلَم حُکْم کِه دارد دلِ گویایِ تو دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.