هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق، تأثیر عشق بر زندگی خود و احساسات عمیقی که تجربه می‌کند، صحبت می‌کند. شاعر خود را در عشق غرق شده و معشوق را مرکز جهان خود می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۱۶

زِیکی پِسته‌­دَهانی صَنَمی بَسته­‌دَهانم
چو بِرویید نَباتَش چو شِکَر بَست زَبانم

همه خوبیِّ قَمَر او همه شادی­‌ست مگر او
که از او من تَنِ خود را زِ شِکَر باز ندانم

تو چه پُرسی که کُدامی تو دَرین عشقْ چه نامی
صَنَما شاهِ جهانی زِ تو من شادِ جهانم

چو قَدَح ریخته گشتم به تو آمیخته گشتم
چو بِدیدم که تو جانی مَثَلِ جان پِنِهانم

وَگَرَم هست اگر من بِنِه انگشت تو بر من
که من اَنْدَر طَلَبِ خود سَرِ انگشت گَزانم

چو ازو در تَک و تابَم زِپِی‌­اَش سخت شِتابَم
چو مرا بُرد نَبازَم دو چو خود باز سِتانم

چو شِکَرگیرِ تو گشتم چو من از تیرِ تو گشتم
چه شُد اَرْبَهرِ شکارت شِکَنَد تیر و کَمانم

چو صَلاحِ دل و دین را مَهِ خورشیدْ یَقین را
به تو افتاد مَحَبَّت تو شُدی جان و رَوانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.