هوش مصنوعی: این شعر بهار عمر و گذرایی زندگی را با تصاویر شاعرانه‌ای مانند صبح دمیده، نفس رمیده و گل‌های پریده توصیف می‌کند. شاعر از عشق، حسرت، درد و ناکامی‌های عاطفی سخن می‌گوید و احساساتی مانند شکست، اضطراب و فراموشی را به تصویر می‌کشد. در نهایت، با اشاره به شوق و شراب، امید به تازگی و تجدید روحیه را نیز بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی موجود در شعر، مانند درد دل، حسرت و فراموشی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارند. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰۵

بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند
نفس به وحشت صید رمیده می‌ماند

نسیم عیش اگر می‌وزد درین گلشن
به صیت شهپر مرغ پریده می‌ماند

به هرچه دید گشودیم موج خون‌گل‌ کرد
نگاه ما به رگ نیش دیده می‌ماند

بیاکه بی‌تو به چشم ترم هجوم نگاه
به موج صفحهٔ مسطر کشیده می‌ماند

ز عجز اگر سر طومار شکوه بگشایم
نفس به سینه چو خط بر جریده می‌ماند

کجا رویم ‌که دامان سعی بسمل ما
ز ضعف در ته خون چکیده می‌ماند

چه‌ گل‌ کنیم به دامن ز پای خواب‌آلود
بهار آبله هم نادمیده می‌ماند

به نارسایی پرواز رفته‌ام از خوبش
پر شکسته به رنگ پریده می‌ماند

قدح به دست خمستان شوق ‌کیست بهار
که ‌گل به چهره ساغر کشیده می‌ماند

به حسرت دم تیغت جراحت دل ما
به عاشقان گریبان دریده می‌ماند

به طبع موج ‌گهر اضطراب نتوان بافت
سرشک ما به دل آرمیده می‌ماند

ز نسخهٔ‌ دو جهان درس ما فراموشی‌ست
به‌گوش ما سخنی ناشنیده می‌ماند

مرا به بزم ادب‌کلفتی‌که هست این است
که شوق بسمل و دل ناتپیده می‌ماند

خوش است تازه ‌کنی طبع دوستان بیدل
که فطرتت به شراب رسیده می‌ماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.