هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر احساس ناتوانی، عجز و رنج شاعر در برابر سرنوشت و طبیعت عصیان‌گر است. او از بی‌عدالتی‌ها و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید و به تسلیم در برابر تقدیر اشاره می‌کند. شاعر از ناپایداری دنیا و بی‌وفایی همراهان می‌نالد و بر اهمیت حفظ دل در این جهان فانی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل معانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، فهم شعر را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۱۳۳۷

بر من فسون عجز در ایجاد خوانده‌اند
چون‌گل به دامن آتش رنگم نشانده‌اند

خواهد عبیر پیرهن عافیت شدن
خاکبببتری کز اخگر طبعم دمانده‌اند

کس آگه از طبیعت عصیان‌پرست نیست
بر روی خلق دامن‌ تر کم تکانده‌اند

دود دماغ نشو و نمای طبایع است
چون شمع ریشه ‌ای همه در سر دوانده‌اند

از هر نفس‌که ما و منی بال می‌زند
دستی‌ست کز امید سلامت فشانده‌اند

باید چو شمع چشم ز خود بست و درگذشت
بر ما همین پیام تسلی رسانده‌اند

ممنون دستگیری طاقت که می‌شود
ما را ز آستان ضعیفی نرانده‌اند

بانگ جرس شنو ز پی‌کاروان مدو
هرجا رسیده ‌اند رفیقان نمانده ‌اند

بیدل درین هوسکده مگذر ز پاس دل
آیینه را به مجلس‌کوران نخوانده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.