هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق معشوق تمام وجودش را فرا گرفته و از خود بی‌خبر شده است. شاعر از دنیا و مادیات چشم پوشیده و تنها به جمال معشوق دل بسته است. او از سفر روحانی و عرفانی خود به دنیای معانی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز جز معشوق برایش اهمیت ندارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

هَوَسی­‌ست در سَرِ من که سَرِ بَشَر ندارم
من ازین هَوَس چُنانم که زِخود خَبَر ندارم

دو هزار مُلْک بَخشَد شَهِ عشقْ هر زمانی
من ازو به جُز جَمالَش طَمَعی دِگَر ندارم

کَمَر و کُلاهِ عشقش به دو کُوْن مَر مرا بَس
چه شُد اَرْ کُلَه بِیُفتَد چه غم اَرْ کَمَر ندارم؟

سَحَری بِبُرد عشقَش دلِ خسته را به جایی
که زِروز و شب گُذشتم خَبَر از سَحَر ندارم

سَفَری فُتاد جان را به وَلایَتِ مَعانی
که سِپِهر و ماه گوید که چُنین سَفَر ندارم

زِفِراقْ جانِ من گَرْ زِدو دیده دُر فَشانَد
تو گُمان مَبَر که از وِیْ دلِ پُرگُهَر ندارم

چه شِکَرفروش دارم که به من شِکَر فُروشَد
که نگفت عُذرْ روزی که بُرو شِکَر ندارم

بِنِمودَمی نشانی زِجَمالِ او ولیکِن
دو جهان به هم بَرآیَد سَرِ شور و شَر ندارم

تبریز عَهد کردم که چو شَمسِ دین بِیایَد
بِنَهَم به شُکرِ این سَر که به غیرِ سَر ندارم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.