هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جنون، تقدیر و قضا و قدر، و تسلیم در برابر اراده الهی سخن می‌گوید. او از عهد شکسته‌اش با معشوق و تسلیم شدن به سرنوشت می‌گوید و از رهایی از دام ملال و وبال خود سخن می‌راند. همچنین، به زیبایی و بی‌همتایی معشوق اشاره می‌کند و از عشق و شیدایی خود نسبت به او می‌سراید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲۵

دوهزار عَهد کردم که سَرِ جُنون نَخارَم
زِتو دَرشِکَست عَهدَم زِتو باد شُد قَرارَم

زِ رَهِ زیاده‌­جویی به طَریقِ خیره­‌رویی
بِرَوَم که کَدخُدایم غَلِه بِدْرَوَم بِکارَم

همه حَلْ و عَقدِ عالَم چو به دستِ غَیب آمد
منِ بوالْفُضولِ مُعْجَب تو بگو که بر چه کارم؟

چو قَضا به سُخره خواهد که زِ سَبْلَتی بخندد
سگِ لَنْگ را بگوید که بِرَس بِدان شکارم

چو بَروش رَحْم آید خَبَرش کُند که بِنْشین
بِهِل اختیارِ خود را تو به پیشِ اختیارم

اگَرَت شکار باید زِ مَنَت شکار خوش‌­تَر
همه صیدهایِ جان را به نِثار بر تو بارَم

نه زِدامِ من مَلالی نه زِجامِ من وَبالی
نه نَظیرِ من جَمالی چه غریب و نُدره یارم؟

خَمُش اَرْدِگَر بگویم زِ مَقالَتِ خوشِ او
بِپَرَد کبوترِ دل سویِ اوَّلین مَطارم

تبریز و شَمسِ دین شُد سَبَبِ فروغِ اَخْتَر
رُخِ شَمس ازو مُنَوَّر به فَرازِ سَبزْ طارَم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.