هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از تجربیات روحانی و عشق الهی سخن می‌گوید. او خود را دزدی توصیف می‌کند که به دنبال گوهر معنوی است و از عشق به یوسف (نماد زیبایی و کمال) و شمس تبریز (نماد نور و هدایت) سخن می‌گوید. شاعر از جدایی از دنیای مادی و پیوستن به عشق الهی و تجربه‌های روحانی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۳۷

مَنَم آن دُزد که شب نَقْب زدم بُبْریدم
سَرِ صَندوق گُشادم گُهَری دُزدیدم

زِ زُلَیخایِ حَرَم چادرِ سَر بِرْبودم
چو بِدیدم رُخِ یوسُف کَفِ خود بُبْریدم

سَرِ سودایِ کسی قَصدِ سَرِ من دارد
کِی بَرَد سَر زِ کَفِ آن کِه از آن سَر دیدم

چو بگفتم نَبَرَم سَر سَر من گفت آمین
چون غَمَش کَند زِ بیخَم پس از آن روییدم

این چه ماه است که اَنْدَر دل و جان­‌ها گردد
که من از گردشِ او بَسْ چو فَلَک گَردیدم

جانِ اِخْوانِ صَفا اوست که اَنْدَر هَوَسَش
همه دُردیِّ جهانْ در سَرِ خود مالیدم

اَنْدَرین چاهِ جهانْ یوسُفِ حُسنی­‌ست نَهان
من بَرین چَرخ ازو هَمچو رَسَن پیچیدم

هَلِه ایِ عشق بیا یارِ مَنی در دو جهان
از همه خَلْق بُریدم به تو بَرچَفْسیدم

زان چُنین در فَرَحَم کَزْ قَدَحَت سَرمَستم
زان گُزیده­‌ست مرا حَق که تو را بُگْزیدم

به نَهان از همه خَلْقان چه خوش آیینْ باغی‌ست
که چو گُل در چَمَنَش جامهٔ جانْ بِدْریدم

اَنْدَران باغ یکی دِلْبَرِ بالاشَجَری­‌ست
که چو بَرگ از شَجَر اَنْدَر قَدَمَش ریزیدم

بس کُنم آنچه بِگُفت او که بگو من گفتم
وانچه فرمود بِپوشان و مگو پوشیدم

شَمسِ تبریز که آفاقْ ازو شُد پُرِ نور
من به هر سویْ چو سایه زِ پِی‌­اَش گَردیدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.