هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید. او خود را مانند مردهای در گور توصیف میکند که تنها با حضور معشوق زنده میشود. شاعر از نبود معشوق رنج میبرد و آرزو میکند که معشوق به یاد او باشد. او از ناتوانی خود در یافتن معشوق و تسلیم شدن در برابر این نبود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم فلسفی مانند مرگ و زندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۴۱
من چو در گورْ درون خُفته هَمی فَرسایَم
چو بیایی به زیارت سَره بیرون آیم
نَفْخِ صورِ مَنی و مَحْشَرِ من پس چه کُنم؟
مُرده و زنده بدانجا که تویی آنجایم
مَثَلِ نایْ جَمادیم و خَمُش بیلبِ تو
چه نَواها زَنَم آن دَم که دَمی در نایَم
نِیِ مِسکینِ تو با شِکَّرِلب خو کردهست
یاد کُن از منِ مِسکین که تو را میپایَم
چون نیابم مَهِ رویَت سَرِ خود میبَندم
چون نیابَم لبِ نوشَت کَفِ خود میخایَم
چو بیایی به زیارت سَره بیرون آیم
نَفْخِ صورِ مَنی و مَحْشَرِ من پس چه کُنم؟
مُرده و زنده بدانجا که تویی آنجایم
مَثَلِ نایْ جَمادیم و خَمُش بیلبِ تو
چه نَواها زَنَم آن دَم که دَمی در نایَم
نِیِ مِسکینِ تو با شِکَّرِلب خو کردهست
یاد کُن از منِ مِسکین که تو را میپایَم
چون نیابم مَهِ رویَت سَرِ خود میبَندم
چون نیابَم لبِ نوشَت کَفِ خود میخایَم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.