هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شراب و موسیقی به عنوان ابزاری برای رهایی از غم و اندیشه و رسیدن به وحدت و همدلی سخن می‌گوید. او از عشق و مستی به عنوان راهی برای رهایی از محدودیت‌های عقل و رسیدن به حالتی از بی‌خودی و وحدت با جهان صحبت می‌کند. همچنین، شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که می‌تواند انسان را از قید و بندهای دنیوی رها کند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۴۸

ساقیا عَربده کردیم که در جنگ شویم
میِ گُلْرنگ بِدِه تا همه یک‌رنگ شویم

صورتِ لُطفِ سَقَی اللّه تویی در دو جهان
رُخِ مَیْ‌رنگ نِما تا هَمِگان دَنگ شویم

باده مَنسوخ شود چون به صِفَت باده شویم
بَنگ مَنسوخ شود چون هَمِگی بَنگ شویم

هین که اندیشه و غَمْ پَهْلویِ ما خانه گرفت
باده دِهْ تا که ازو ما به دو فَرسنگ شویم

مُطربا بَهرِ خدا زَخْمهٔ مَستانه بِزَن
تا زِ زَخْمه‌یْ خوشِ تو، ساخته چون چَنگ شویم

مَجْلِسِ قیصرِ روم است بِدِه صَیقلِ دل
تا که چون آیِنِهٔ جانْ همه بی‌زنگ شویم

یک جهانْ تَنگ‌دل و ما زِ فَراخیِّ نَشاط
یک نَفَس عاشقِ آنیم که دلْ‌تنگ شویم

دشمنِ عقل کِه دیده‌ست کَزْ آمیزشِ او
همه عقل و همه عِلْم و همه فَرهنگ شویم

شَمسِ تبریز چو در باغِ صَفا رو بِنِمود
زود در گَردنِ عشقَش همه آونگ شویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.