هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که حتی اگر معشوق به او زهر بدهد، آن را با جان و دل میپذیرد و خود را کاملاً تسلیم او کرده است. شاعر از عشق بیقید و شرط، فداکاری و وابستگی عمیق به معشوق صحبت میکند و احساسات خود را با تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا بیان میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۶۵۰
خوش بِنوشَم تو اگر زَهر نَهی در جامَم
پُخته و خامِ تو را گَر نَپَذیرم خامَم
عاشقِ هدیه نِیَم، عاشقِ آن دستِ تواَم
سُنْقُرِ دانه نِیَم، اَیْبَکِ بَندِ دامَم
از تَغارِ تو اگر خون رَسَدم هَمچو سگان
گَر من آن را قَدَحِ خاص نَدانَم، عامَم
غُنچه و خارِ تو را دایه شَوَم هَمچو زمین
تا سَمِعْنا وَاَطَعْنا کُنی ای جان نامَم
مَلَخِ حُکمِ تو تا مزرعهام را بِچَرید
گَر نگردم تَلَفِ تو عَلَفِ اَیّامَم
ساقیِ صَبر بیا رَطْلِ گِرانم دَردِهْ
تا چو ریگش به یکی بار فروآشامَم
گوییاَم شَپْشَپی و چون پَشه بیآرامی
چون دلارام نیابَم به چه چیز آرامَم؟
هَمچو دُزدانْ زِ عَسَس من همه شب در بیمَم
هَمچو خورشیدپَرَستان به سَحَر بر بامَم
مِهرِ غیرِ تو بُوَد در دلِ من مُهرِ ضَلال
شُکرِ غیرِ تو بُوَد در سَرِ منْ سَرسامَم
به زبان گَر نکُنم یادِ شِکَرخانهٔ تو
کام و ناکام بُوَد لَذَّتِ آن در کامَم
خَبَرِ رَشکِ تو میآرَد اشکِ تَرِ من
نه به تَقلید، بَلْ از دیده دَهَد پیغامَم
پُخته و خامِ تو را گَر نَپَذیرم خامَم
عاشقِ هدیه نِیَم، عاشقِ آن دستِ تواَم
سُنْقُرِ دانه نِیَم، اَیْبَکِ بَندِ دامَم
از تَغارِ تو اگر خون رَسَدم هَمچو سگان
گَر من آن را قَدَحِ خاص نَدانَم، عامَم
غُنچه و خارِ تو را دایه شَوَم هَمچو زمین
تا سَمِعْنا وَاَطَعْنا کُنی ای جان نامَم
مَلَخِ حُکمِ تو تا مزرعهام را بِچَرید
گَر نگردم تَلَفِ تو عَلَفِ اَیّامَم
ساقیِ صَبر بیا رَطْلِ گِرانم دَردِهْ
تا چو ریگش به یکی بار فروآشامَم
گوییاَم شَپْشَپی و چون پَشه بیآرامی
چون دلارام نیابَم به چه چیز آرامَم؟
هَمچو دُزدانْ زِ عَسَس من همه شب در بیمَم
هَمچو خورشیدپَرَستان به سَحَر بر بامَم
مِهرِ غیرِ تو بُوَد در دلِ من مُهرِ ضَلال
شُکرِ غیرِ تو بُوَد در سَرِ منْ سَرسامَم
به زبان گَر نکُنم یادِ شِکَرخانهٔ تو
کام و ناکام بُوَد لَذَّتِ آن در کامَم
خَبَرِ رَشکِ تو میآرَد اشکِ تَرِ من
نه به تَقلید، بَلْ از دیده دَهَد پیغامَم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.