هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد و رنج عشق و عاشقی سخن میگوید. شاعر از آه و نالههای خود و تأثیر آن بر آسمان و طبیعت میگوید. او از عشق سوزان و مکتب عشاق که آتشین است، یاد میکند و از معشوق خود میخواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از ترس معشوق از سوختن در آتش عشق خود میگوید و از چشم بد دوری میجوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق و رنجهای عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عرفانی و عاشقانه نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۵۷
میرَسَد بویِ جِگَر از دو لَبَم
میبَرآیَد دودها از یارَبَم
میبِنالَد آسْمان از آهِ من
جاْن سِپُردن هر دَمی شُد مَذهَبَم
اندکی دانستییی از حالِ من
گَر خَبَر بودی شَبَت را از شَبَم
مَکْتبِ تَعلیمِ عُشّاقْ آتش است
من شب و روز اَنْدَرونِ مَکْتَبَم
رویِ خود بر رویِ زَردِ من بِنِه
دست نِهْ بر سینهام کَنْدر تَبَم
گفتَمَش گویم به گوشَت یک سُخَن؟
گفت تَرسَم تا نسوزد غَبْغَبَم
گفتَمَش دور از جَمالَتْ چَشمِ بَد
چَشمِ من نزدیک اگرچه مُعْجَبَم
میبَرآیَد دودها از یارَبَم
میبِنالَد آسْمان از آهِ من
جاْن سِپُردن هر دَمی شُد مَذهَبَم
اندکی دانستییی از حالِ من
گَر خَبَر بودی شَبَت را از شَبَم
مَکْتبِ تَعلیمِ عُشّاقْ آتش است
من شب و روز اَنْدَرونِ مَکْتَبَم
رویِ خود بر رویِ زَردِ من بِنِه
دست نِهْ بر سینهام کَنْدر تَبَم
گفتَمَش گویم به گوشَت یک سُخَن؟
گفت تَرسَم تا نسوزد غَبْغَبَم
گفتَمَش دور از جَمالَتْ چَشمِ بَد
چَشمِ من نزدیک اگرچه مُعْجَبَم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.