۳۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶

چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا
شبی به گلخن خود می برد خلیل مرا

ز باغ وصل ثمر خواهم آن قدر که دهند
کجا نظر به کثیر است و یا قلیل مرا

رو ای مگس به مگس ران مساز محتاجم
که منفعل نکند بال جبرییل مرا

علاج تشتگی ام خون دل کند ور نه
ز روی لب گذرد بند سلسبیل مرا

چه گونه باورم آید ز اهل حسن وفا
نکرده حسن تو ملزم به صد دلیل مرا

فغان ز جلوه ی جنت که با سخاوت عشق
به بر فشاندن جان می کند بخیل مرا

دلم ز جور خسیسان الم کشد ور نه
نمی گزد ستم مردم اصیل مرا

کجاست عرفی مجنون که تازیانه ی او
ز کوی عقل بدارد هزار میل مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.