هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دشواری‌های راه حق و اهمیت پرهیز از انحراف سخن می‌گوید. او به مفاهیمی مانند عفو، گناه، و امید اشاره می‌کند و از دشواری‌های تشخیص حقیقت و وسوسه‌های دنیوی می‌نالد. همچنین، شاعر به زیبایی معنوی و جستجوی حقیقت در وجود خود اشاره دارد و هشدار می‌دهد که به افراد فرومایه دل نبست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات اخلاقی و اجتماعی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱

مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و راست
که کج روی نکنم ور نه عزم راه خطاست

عجب که باورم آید از راه اندیشی
که آفتاب قیامت ز سایه ی طوبی است

به ملک صدق گنه را به عفو دشمنی است
جزاء جرم در این خطه جزو کاه رباست

به میوه ای که رسد دست امیدوارم کن
که دست کوته و شاخ بلند دام بلاست

ز بس که نور جمالش ز پرده می جوشد
نیافتم که نقابش حریر و باد صباست

از آن من گردیدند طایران حرم
که هر آن نوا که شنیدم شناختم که کجاست

جوی در وجود خود از مردمی نیابم هیچ
عرق ز ناصیه بیرون جهد که شرم کجاست

به آدمی ی فرومایه دل مبند عرفی
که این متاع زبون بازمانده ی یغماست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.