۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹

شب عشاق ز روز دگران در پیش است
مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است

من همان روز که جولان تو دیدم گفتم
که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است

چه غم از پرده دری های نمیم است مرا
که بر انداختن نام و نشان در پیش است

برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم
که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است

رفت عرفی ز پی عقل و به جایی نرسید
گر چه صد مرحله ی کون و مکان در پیش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.