هوش مصنوعی: این شعر از عرفی بیانگر درد و رنج عشق و محبت است. شاعر با استفاده از تصاویر خون، بیماری، و تشنگی، حالات روحی خود را در مسیر عشق توصیف می‌کند. او عشق را پر از زخم و رنج می‌داند و خود را دیوانه‌ای می‌خواند که در بیابان عشق، سرابش خون است. این متن عمیقاً احساسی و پر از استعاره‌های غنی است.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین سنگین مانند رنج و خون ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا ناخوشایند باشد.

غزل شمارهٔ ۹۲

من بلبل آن گل که گلابش همه خون است
مرغابی آن بحر که آبش همه خون است

خونم به گلو ریز که بیمار محبت
آشوب نشانست و به آبش همه خون است

دیوانه ی عشقیم که این شاهد سرمست
عشقش همه زخم است و حجابش هم خون است

کوثر لب خشک و جگر تشنه فرستد
در بادیه ی عشق که آبش همه خون است

از صید به خون گشته مپرهیز که صیاد
آرایش فتراک و رکابش همه خون است

آتش چه و سرچشمه کدامست؟ مپرسید
صحرای محبت که سرابش همه خون است

عرفی غم دل باز نپرسی که دل ما
مستی است که در جام جوابش همه خون است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.