هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد فراق می‌گوید. او از بی‌قراری دلش در فراق معشوق و بیهوشی از شدت عشق سخن می‌گوید، اما از سکوتش در حضور معشوق شادمان است. شاعر از غم عشق می‌میرد و از نیش‌های این عشق در رنج است. او همچنین به تضاد بین ظاهر مذهبی و باطن مستانه‌اش اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از لذت ناله‌های شبانه‌اش می‌گوید که دیگران آن را خاموشی می‌پندارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

دوش دل ناگشته سیر از وصل او بیهوش گشت
لیک شادم کز فغان در محفلش خاموش گشت

مرده ام زین غم که ناگه نیش ها در وی خلد
دوش چون دل با خیال دوست هم آغوش گشت

آن که دوش و دست او سجاده و تسبیح داشت
جام می بر کف برون آمد، سبو بر دوش گشت

جان و دل دیدند هر گه با لقایش در سخن
این تمامی چشم گردید، او سراسر گوش گشت

من خدنگ ناله شب دزدیدم از لذت به دل
غافلان گویند عرفی از فغان خاموش گشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.