هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و غنایی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق، فنا در معشوق، جدایی از دنیای مادی و وحدت وجود میپردازد. شاعر از عشق به معشوق الهی سخن میگوید و از درد فراق و اشتیاق به وصال مینالد. همچنین، مفاهیمی مانند تسلیم در برابر عشق، گذشت از کفر و دین، و فقر عرفانی در این شعر به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربهی بالاتری دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند فنا در معشوق و گذشت از کفر و دین ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۵
چون مهر بر آی بام و ایوان را
بگداز چو موم سنگ و سندان را
امشب مه چارده ز خورشیدم
شرمنده نشد ببین تو عرفان را
در سینه هزار چاکم افزون شد
تا دیدهام آن چاک گریبان را
بنگر که بهم چگونه میجوشند
آن آتش لعل و آب حیوان را
بنشین که ز کفر و دین برآورده
سودای تو کافر و مسلمان را
الماس بریز بر سر زخمم
خالی مکن از نمک نمکدان را
آن به که ز شکوه لب فرو بندیم
بر هم بزنیم زور دیوان را
ای آنکه به سر هوای او داری
آغشته بخون ببین شهیدان را
چون نسبت او بجان توانم کرد
چون نیست به جان نسبتی جان را
از معرکه بین که طرفه، بیرون رفتند
کردیم چو امتحان حریفان را
عاجز گشتی ور نه باشد از هوئی
ریزم به خاک خون خاقان را
کم فرصتی ار نباشد از آهی
بر باد دهیم خاک کیوان را
از ما بطلب هر آنچه میخواهی
در فقر کن امتحان فقیران را
دیگر بخدای بر نداری دست
بشناسی اگر علی عمران را
برخیز رضی ازین میان برخیز
با هم بگذار جان و جانان را
بگداز چو موم سنگ و سندان را
امشب مه چارده ز خورشیدم
شرمنده نشد ببین تو عرفان را
در سینه هزار چاکم افزون شد
تا دیدهام آن چاک گریبان را
بنگر که بهم چگونه میجوشند
آن آتش لعل و آب حیوان را
بنشین که ز کفر و دین برآورده
سودای تو کافر و مسلمان را
الماس بریز بر سر زخمم
خالی مکن از نمک نمکدان را
آن به که ز شکوه لب فرو بندیم
بر هم بزنیم زور دیوان را
ای آنکه به سر هوای او داری
آغشته بخون ببین شهیدان را
چون نسبت او بجان توانم کرد
چون نیست به جان نسبتی جان را
از معرکه بین که طرفه، بیرون رفتند
کردیم چو امتحان حریفان را
عاجز گشتی ور نه باشد از هوئی
ریزم به خاک خون خاقان را
کم فرصتی ار نباشد از آهی
بر باد دهیم خاک کیوان را
از ما بطلب هر آنچه میخواهی
در فقر کن امتحان فقیران را
دیگر بخدای بر نداری دست
بشناسی اگر علی عمران را
برخیز رضی ازین میان برخیز
با هم بگذار جان و جانان را
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.