هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از حالات و احساسات مختلف خود سخن میگوید. او از لحظات شاد و غمگین، از کودکی تا بزرگسالی، و از قدرت و ضعف خود صحبت میکند. شاعر همچنین از عشق و ستایش معشوق خود سخن میگوید و از شکرگزاری برای نعمتهای زندگی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و ستایش معشوق ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۶۷۷
یک دَمی خوشْ چو گُلِستان کُنَدَم
یک دَمی هَمچو زمستان کُنَدَم
یک دَمَم فاضِل و اُستاد کُند
یک دَمی طِفْلِ دبستان کُنَدَم
یک دَمی سنگ زَنَد بِشْکَنَدَم
یک دَمی شاهِ دُرِستان کُنَدَم
یک دَمَم چَشمهٔ خورشید کُند
یک دَمی جُمله شَبِستان کُنَدَم
دامَنَش را بِگرفتم به دو دست
تا بِبینَم که چه دَستان کُنَدَم
دُردیِ دَردِ خوشَش را قَدَحَم
گرچه او ساقیِ مَستان کُنَدَم
زان سِتانَم شِکَرِ او شب و روز
تا لَقَب هم شِکَرِستان کُنَدَم
یک دَمی هَمچو زمستان کُنَدَم
یک دَمَم فاضِل و اُستاد کُند
یک دَمی طِفْلِ دبستان کُنَدَم
یک دَمی سنگ زَنَد بِشْکَنَدَم
یک دَمی شاهِ دُرِستان کُنَدَم
یک دَمَم چَشمهٔ خورشید کُند
یک دَمی جُمله شَبِستان کُنَدَم
دامَنَش را بِگرفتم به دو دست
تا بِبینَم که چه دَستان کُنَدَم
دُردیِ دَردِ خوشَش را قَدَحَم
گرچه او ساقیِ مَستان کُنَدَم
زان سِتانَم شِکَرِ او شب و روز
تا لَقَب هم شِکَرِستان کُنَدَم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.