۳۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۸۱

من ازین خانه به در می‌نَرَوَم
من ازین شهر سَفَر می‌نَرَوَم

مَنَم و این صَنَم و باقیِ عُمر
من ازو جایِ دِگَر می‌نَرَوَم

به خدا طوطی و طوطی بَچه‌اَم
جُز سویِ تَنگِ شِکَر می‌نَرَوَم

یک زمانی که زِ من دور شود
جُز که در خونِ جِگَر می‌نَرَوَم

گَر جهان بَحْر شود، موج زَنَد
من به جُز سویِ گُهَر می‌نَرَوَم

بُلبُلِ مَستم و در باغِ طَرَب
جُز به سویِ گُلِ تَر می‌نَرَوَم

در سَرَم بویِ مَیی اُفتاده‌ست
تا چو می‌جُز که به سَر می‌نَرَوَم

این چُنین باغ و چُنین سَرو و چَمَن
جایِ آن هست اگر می‌نَرَوَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.