هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و وابستگی خود را به یک شخصیت والا (سلطان) بیان می‌کند. او خود را بلبل بستانی می‌داند که برگ‌هایش رنگ شاخ گل آن سلطان است. شاعر تأکید می‌کند که تنها در خدمت و عشق به این شخصیت زندگی می‌کند و حتی اگر تاجی به او پیشنهاد شود، آن را نمی‌پذیرد. او خود را غرقه در شیرینی و عشق می‌داند و فارغ از وضعیت جهان، تنها به عشق خود وفادار است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۸۲

من اگر پُرغَم اگر خندانم
عاشقِ دولَتِ آن سُلطانم

هَوَسِ عشقِ مَلِک تاجِ من است
اَگَرَم تاجْ دِهی نَسْتانم

رنگِ شاخِ گُلِ او بَرگِ من است
زان که من بُلبُلِ آن بُستانم

جُز که بر خاکِ دَرَش نَنْشینَم
جُز که در جان و دِلَشْ نَنْشانم

روز و شب غَرقهٔ شیر و شِکَرم
در گُل و یاسَمَن و ریحانم

گَر خَراب است جهانْ گَر مَعْمور
من خَرابِ وِیْ‌اَم، این می‌دانم

نَظَری هست مَلِک را بر من
گرچه با خاکِ زمین یکسانم

زَرِ با خاکْ دَرآمیخته‌ام
باش در کوره رَوَم، در کانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.