۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵

چشمم افتاد بر جمٰال کسی
که گرو برده ز آفتاب بسی

دعوی بندگی غیر مکن
که تو آزاد کردهٔ هوسی

بر مزن گرد شمع ما ای غیر
که نه پروانه‌ای نه خر مگسی

دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی

رفته بر باد برگ این باغم
نه پس اندوزی و نه پیش رسی

ترک فریاد کن رضی کانجا
نرسد هیچکس بداد کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.