هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تجربههای عاشقانه و روحانی خود سخن میگوید. او از صد بار آزمودن و زنده شدن با بوی معشوق، از دست دادن و باز یافتن جان، و از ناپدید شدن در رویت معشوق میگوید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که او را از خود بیخود کرده و به سوی معشوق میکشاند. او همچنین از شکستن توبهها و از دست دادن عقل در راه عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۶۸۹
صد بار مُردم ای جان وین را بیازمودم
چون بویِ تو بِیامَد دیدم که زنده بودم
صد بار جان بِدادم وَزْ پایْ دَرفُتادم
بارِ دِگَر بِزادَم چون بانگِ تو شُنودم
تا رویِ تو بِدیدم از خویشْ ناپَدیدم
ای ساخته چو عیدم وِیْ سوخته چو عودم
دامیست در ضَمیرم تا بازِ عشقْ گیرم
آن بازْ بازگونه چون مُرغ دَررُبودم
ای شُعلههایِ گَردان در سینههایِ مَردان
گَردان به گِردِ ماهَت چون گُنبَدِ کَبودم
آن ساعتِ خُجَسته تو عَهدها بِبَسته
من توبهها شِکَسته، بودم چُنان که بودم
عقَلَم بِبُرد از رَه کَزْ من رَسی تو در شَهْ
چون سویِ عقل رفتم عقَلَم نداشت سودم
چون بویِ تو بِیامَد دیدم که زنده بودم
صد بار جان بِدادم وَزْ پایْ دَرفُتادم
بارِ دِگَر بِزادَم چون بانگِ تو شُنودم
تا رویِ تو بِدیدم از خویشْ ناپَدیدم
ای ساخته چو عیدم وِیْ سوخته چو عودم
دامیست در ضَمیرم تا بازِ عشقْ گیرم
آن بازْ بازگونه چون مُرغ دَررُبودم
ای شُعلههایِ گَردان در سینههایِ مَردان
گَردان به گِردِ ماهَت چون گُنبَدِ کَبودم
آن ساعتِ خُجَسته تو عَهدها بِبَسته
من توبهها شِکَسته، بودم چُنان که بودم
عقَلَم بِبُرد از رَه کَزْ من رَسی تو در شَهْ
چون سویِ عقل رفتم عقَلَم نداشت سودم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.