هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناملایمات و مکرهای روزگار شکایت می‌کند و خود را همچون ابری پر از خون می‌داند که بر چرخ زمان می‌بارد. او از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و خود را همچون خلیل یزدان (ابراهیم) می‌داند که در آتش عشق نشسته و تا ابد از آن برنمی‌خیزد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده مانند 'ابر همچو خون' و 'آتش عشق' نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۹۶

ای چَرخِ عیب جویَم وِیْ سَقْفِ پُرسِتیزم
تا کِی به گوشه گوشه از مَکْرِ تو گُریزم؟

ای چَرخْ هَمچو زَنگی خونْ خوارهٔ خَلایِق
من ابرِ هَمچو خونَم بر تو چرا بِریزم

ای دل بِسوز خوش خوش مَگْریز ازین دو آتش
کین است بر تو واجِب کایی به نارِ تیزم

مَقصودْ نور آمد عالَمْ تَنور آمد
وین عشقْ هَمچو آتش وین خَلْقْ هَمچو هیزم

هَمچون خَلیلِ یَزدان پروانه وار شادان
در آتشَش نِشَستم تا حَشْر بَرنخیزم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.