هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و غم عمیق شاعر است که آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی می‌داند. شاعر از ناشناخته ماندن رنج خود توسط دیگران شکایت دارد و آرزو می‌کند کسانی که او را به شادی متهم می‌کنند، هرگز لذت غم را نچشند. همچنین، او به عرفان و بی‌اعتنایی به دنیا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسات سنگین غم و اندوه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد و نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۰

ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد
هست بیگانه مرا آن که الم نشناسد

من و آن غمزه که چون تیغ برآرد ز میان
طایر بتکده و مرغ حرم نشناسد

شرم باد از صنمی، برهمنی را که اگر
در حرم دیده گشاید به صنم، نشناسد

یا رب آن کس که کند تهمت شادی بر من
تا ابد کام دلش لذت غم نشناسد

با شهیدان شهادت که غم راز لبم
زخم ما مرهم و الماس به هم نشناسد

دل عرفی بود آسوده ز هر بود و نبود
دو جهانی که وجود است، عدم نشناسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.