هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، وفا، فداکاری، گذر از خود و رسیدن به حقیقت میپردازد. شاعر از جادوی بابل، مجنون، کوثر، و دیگر نمادهای ادبیات عرفانی استفاده کرده تا عمق احساسات و تجربیات روحانی را بیان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین استفاده از نمادها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۹
دل ما را به فسون جادوی بابل نبرد
هر که از بهر وفا جان ندهد دل نبرد
کی کسی رنگ وفا می طلبد، ور نه به حشر
دست ما آب رخ دامن قاتل نبرد
بیخودی راه نماید به تو مجنون تو را
هرگز از بانگ جرس راه به محمل نبرد
بحر غم جمله کنار است که از خود گذری
زورق اهل فنا منت ساحل نبرد
هر که اندیشه ی او چشمه ی کوثر نشود
پی به شیرینی آن شکل شمایل نبرد
دم شمشیر بود رهگذر عشق، ولی
هر که این ره نرود پی به در دل نبرد
عازم هیچ غم آباد نگردد غم دوست
که مرا دست در آغوش حمایل نبرد
همه عدل است چرا برمن عاقل دگری
عقل کل راه به این نکته ی مشکل نبرد
سینه خالی مکن از درد که مرد ره عشق
که سبکسار شود بار به منزل نبرد
عرفی آن شمع در آورد به محفل، کو را
خجلت جلوه ی خورشید به محفل نبرد
هر که از بهر وفا جان ندهد دل نبرد
کی کسی رنگ وفا می طلبد، ور نه به حشر
دست ما آب رخ دامن قاتل نبرد
بیخودی راه نماید به تو مجنون تو را
هرگز از بانگ جرس راه به محمل نبرد
بحر غم جمله کنار است که از خود گذری
زورق اهل فنا منت ساحل نبرد
هر که اندیشه ی او چشمه ی کوثر نشود
پی به شیرینی آن شکل شمایل نبرد
دم شمشیر بود رهگذر عشق، ولی
هر که این ره نرود پی به در دل نبرد
عازم هیچ غم آباد نگردد غم دوست
که مرا دست در آغوش حمایل نبرد
همه عدل است چرا برمن عاقل دگری
عقل کل راه به این نکته ی مشکل نبرد
سینه خالی مکن از درد که مرد ره عشق
که سبکسار شود بار به منزل نبرد
عرفی آن شمع در آورد به محفل، کو را
خجلت جلوه ی خورشید به محفل نبرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.