۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۴

عصمت از لعل لبت گرد هوس می گردد
فتنه مفروش که سیمرغ مگس می گردد

در بهاران همه کس همدم مرغ چمن اند
دل من هم نفس مرغ قفس می گردد

ناله ای می کشم از درد تو گاهی، لیکن
تا به لب می رسد، از ضعف نفس می گردد

بندهء عشقم و آیین دیارش، کانجا
در به در شعله به دنبالهٔ خس می گردد

از قبول است، نه از حیله، که عرفی همه شب
می کشد باده و همراه عسس می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.