هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و محبت شدید خود می‌گوید که دلش را مشتعل کرده و از درد عشق به وجد آمده است. او از جلوه‌های زیبایی معشوق سخن می‌گوید که دل‌های عاشقان را به شهادت می‌رساند و از آرامش بی‌حرکت حیران می‌کند. شاعر امیدوار است که باغ آرزوهایش هوای معتدلی داشته باشد و در نهایت، از عذاب اهل عصیان می‌گوید که از خون گرم دل‌های عاشقان به دوزخ متصل است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۳

سراپای وجودم در محبت ، حال دل دارد
ز ذوق درد، بیرونم ، درون را مشتعل دارد

فغان از جلوهٔ حسنی که دل های شهیدان را
ز ننگ آرمیدن های حیرانی خجل دارد

گل امید ما را آفت پژمردگی نبود
که باغ آرزوی ما هوای معتدل دارد

به عهد حسن او گاه تبسم بینی از دل ها
که گویی مردهٔ صد ساله در سینه دل دارد

یکی صد شد عذاب اهل عصیان،کز لحد عرفی
ز خون گرم دل، سیلی به دوزخ متصل دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.