۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۸

چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟
زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند

گلرخان محنت نایافت بیابند مگر
یک نفس چاک ببینند گریبانی چند

آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه
کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند

کبرای تو، بر آنم، که نیارد به نظر
مستی آلوده به آلایش دامانی چند

عرفی افسانهٔ ما گوش کنان حلقه زدند
خوان بیارآی، که جمع آمده مهمانی چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.