۳۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۵

چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟
که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد

دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر
چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد

به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت
هنوز دل ز بر جان به ناز می گذرد

به شهر عشق بنازم که ساکنانش را
تمام عمر به عجز و نیاز می گذرد

به غیرتم که ز ما غیر رنگ می یابند
گهی که در دلم آن دلنواز می گذرد

سزد ز غیرت اگر مانعم شوی، آن راز
که در میان من و دل چه راز می گذرد

خراب حالی دل ها ببین که آن مغرور
به عهد حسن جوانی و ناز می گذرد

عنان دل و دین من ز کف رود، عرفی
که آن کرشمه به این ترکتاز می گذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.