هوش مصنوعی: این شعر از عرفی شیرازی بیان‌گر ناامیدی و یأس شاعر از ادعاهای دروغین و ریاکاری‌های اطرافیان است. او از عشق و وصال سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی در بتکده نیز می‌توان نشانه‌ای از حقیقت یافت. شاعر با کنایه از درد بی‌درمان و ناامیدی از بهبودی می‌گوید و در نهایت به قیامی اشاره می‌کند که پایانی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادهای اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات کنایی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۰

مدعی باز ملولست و بلایی دارد
در کف آیینهٔ اندیشه نمایی دارد

پردهٔ دل بکُن آرامگه شاهد وصل
زانکه هر پرده نشین پرده گشایی دارد

شرف از کعبه گر از سجدهٔ ارباب ریاست
گوشهٔ بتکده هم ناصیه سایی دارد

رهرو عشق بیابان نبرد پی، لیکن
جوشش قافله و بانگ درایی دارد

پای بر یأس فشردم، غم امید گذشت
که گمان داشت که این درد دوایی دارد

عرفی از مهد فلک زود نکردی امید
این قیامی است که افشردن پایی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.