هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از گرمی عشق که همچون داغی بر دل می‌نشیند و زخم‌هایی که التیام نمی‌یابند، می‌نالد. او از لذت‌های بیدلی و رنج‌های عشق می‌گوید و به اسطوره‌هایی مانند لیلی و مجنون و فرهاد اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر تفاوت‌های عشق را ناشی از مشرب‌های مختلف می‌داند و از گریه و اندوه بی‌پایان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به اسطوره‌های ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۳

روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد
مرهمی نگذارد و خونابه ای بیرون دهد

سودهٔ الماس غم را داده آمیزش به زهر
هست لذت بیدلی کو را ازین معجون دهد

گر زمام از پنجهٔ ناز آورد لیلی برون
ناقه را سر در حریم سینهٔ مجنون دهد

چون لب فرهاد بوسد جلوه گاه دوست را
نیم بوسی بس که بر جولانگه گلگون دهد

من نخواهم مرد و او بیهوده زحمت می کشد
لذتی کاین زخم دارد، صید او جان چون دهد

وه چه بزم دلگشایست ، آن که اهل درد را
نالهٔ ماتم نشان از نغمهٔ قانون دهد

چون کنم ترک جگر خوردن ، که عشق این لقمه را
چاشنی از زهر بخشد، پرورش در خون دهد

این تفاوت ها ز مشرب دان، نه از تاثیر عشق
ور نه یک می نشأ نتواند که دیگرگون دهد

کی شود عرفی دلم از گریه خالی، کی شود
هر مژه صد چشمه و هر چشمه صد جیحون دهد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.