هوش مصنوعی:
این شعر به موضوعات عشق حقیقی، ریاکاری، و ارزشهای معنوی میپردازد. شاعر از زاهد ریاکار انتقاد میکند و عشق واقعی را فداکاری بیچشمداشت میداند که حتی در برابر بدنامی یا وسوسههای دنیوی تسلیم نمیشود. همچنین، تأکید دارد که عاشقان راستین، متاع دنیا و آخرت را به خدا نمیفروشند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی در شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با مضامین ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۴
عرض کردیم به زاهد که ریا نفروشد
کفر اندودهٔ اسلام به ما نفروشد
گو بنه بر سر دل منت و بسیار منه
آن که بیماری دل را به شفا نفروشد
عاشق آن است که گر جان بدهد بد نامی
گرمی سینه وتاثیر دعا نفروشد
گر فروشند بهای مه کنعان داند
به متاع دو جهانش ، به خدا، نفروشد
مرد سودای محبت بود آن کس عرفی
که دهد عیش ابد مفت و بلا نفروشد
کفر اندودهٔ اسلام به ما نفروشد
گو بنه بر سر دل منت و بسیار منه
آن که بیماری دل را به شفا نفروشد
عاشق آن است که گر جان بدهد بد نامی
گرمی سینه وتاثیر دعا نفروشد
گر فروشند بهای مه کنعان داند
به متاع دو جهانش ، به خدا، نفروشد
مرد سودای محبت بود آن کس عرفی
که دهد عیش ابد مفت و بلا نفروشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.