۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۴

عرض کردیم به زاهد که ریا نفروشد
کفر اندودهٔ اسلام به ما نفروشد

گو بنه بر سر دل منت و بسیار منه
آن که بیماری دل را به شفا نفروشد

عاشق آن است که گر جان بدهد بد نامی
گرمی سینه وتاثیر دعا نفروشد

گر فروشند بهای مه کنعان داند
به متاع دو جهانش ، به خدا، نفروشد

مرد سودای محبت بود آن کس عرفی
که دهد عیش ابد مفت و بلا نفروشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.