هوش مصنوعی:
این شعر از عرفی شیرازی بیانگر درد عشق و رنجهای ناشی از آن است. شاعر از پریشانی خود در عشق میگوید و اشاره میکند که بدون این عشق، رسیدن به مقام شهیدان ممکن نیست. همچنین، او از تشنگی روحی خود سخن میگوید که تنها با چشمهٔ حیوان (منبع زندگی) برطرف نمیشود. در ادامه، شاعر به ناپایداری دنیا و ناامیدی از یافتن آرامش اشاره میکند و در پایان، از دیگران میخواهد که از میکدهٔ او دوری کنند، زیرا کسی قادر به درک درد و رنج او نیست.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۵۰
آن کو چو من از عشق پریشان ننشیند
بر مسند توفیق شهیدان ننشیند
ای خضر شکستی به سرایت برسد، خیز
کاین تشنگی از چشمهٔ حیوان ننشیند
با آن که مغان را همگی مایهٔ شیداست
در دیر مگس بر لب مهمان ننشیند
گر چاشنی شربت درد تو بیابد
هرگز مگس دل به لب جان ننشیند
عرفی برو از میکدهٔ ما، که کس این جا
این زخم دل و چاک گریبان ننشیند
بر مسند توفیق شهیدان ننشیند
ای خضر شکستی به سرایت برسد، خیز
کاین تشنگی از چشمهٔ حیوان ننشیند
با آن که مغان را همگی مایهٔ شیداست
در دیر مگس بر لب مهمان ننشیند
گر چاشنی شربت درد تو بیابد
هرگز مگس دل به لب جان ننشیند
عرفی برو از میکدهٔ ما، که کس این جا
این زخم دل و چاک گریبان ننشیند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.