هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات و احساسات خود سخن می‌گوید. او از فداکاری‌هایش برای به دست آوردن چیزهای ارزشمند مانند عشق و دانش صحبت می‌کند. شاعر از زیبایی‌های طبیعت و عشق به عنوان موهبت‌هایی یاد می‌کند که با تلاش و فداکاری به دست آورده است. همچنین، او به اهمیت حفظ اسرار و رازداری اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰۷

چیزی مگو که گنجِ نَهانی خریده‌ام
جان داده‌ام، وَلیک جهانی خریده‌ام

رویَم چو زَرگر است اَزو این سُخَن شِنو
دادم قُراضهٔ زَر و کانی خریده‌ام

از چَشمِ تُرکِ دوست چه تیری که خورده‌ام
وَزْ طاقِ اَبروَشْ چه کَمانی خریده‌ام

با خَلْق بَسته بَسته بگویم من این حَدیث
با کَس نگویم این زِ فُلانی خریده‌ام

هر چند‌ بی‌زبان شده بودم چو ماهی‌‌یی
دیدم شِکَرلَبیّ و زبانی خریده‌ام

ناگاه چون درخت بِرُستم میانِ باغ
زان باغِ‌ بی‌نشانه، نشانی خریده‌ام

گفتم میانِ باغ، خود آن را میانه نیست
لیک از میانِ نیست میانی خریده‌ام

کردم قِرانْ به مَفْخَرِ تبریز، شَمسِ دین
بیرون زِ هر دو قَرْن قِرانی خریده‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.