هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از وابستگی‌های دنیوی و مادی فاصله گرفته و خود را به عشق الهی و معنویت سپرده است. او از غم و شادی دنیا فارغ شده و تنها به عشق و اسرار الهی توجه دارد. شاعر از نام و ننگ، سود و زیان، و حتی از غم و غمخواری دنیا بی‌تفاوت است و تنها به عشق الهی و درس‌های آن پایبند است.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند فاصله گرفتن از مادیات، عشق الهی، و بی‌تفاوتی به نام و ننگ دنیوی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۱۰

با رویِ تو زِ سَبزه و گُلْزار فارغیم
با چَشمِ تو زِباده و خَمّار فارغیم

خانه گِرو نهاده و در کویِ تو مُقیم
دُکّانْ خَراب کرده و از کار فارغیم

رَختی که داشتیم به یَغْما بِبُرد عشق
از سود و از زیان و زِ بازار فارغیم

دَعویِّ عشقْ وان­گَه ناموس و نام و نَنگ؟
ما نَنگ را خریده و از عار فارغیم

غَم را چه زَهره باشد تا نامِ ما بَرَد؟
دستی بِزَن که از غَم و غَم­خوار فارغیم

ای روتُرُش که کاله گِران است چون خَرَم؟
بُگْذر، مَخَر، که ما زِخریدار فارغیم

ما را مُسَلَّم آمد شادیّ و خوش­دلی
کَزْ باد و بودِ اندک و بسیار فارغیم

بَررفت و بَرگُذشت سَرِ ما زِ آسْمان
کَزْ ذوقِ عشقْ از سَر و دَسْتار فارغیم

ما لاف می‌زنیم و تو اِنْکار می‌کُنی
زِاقْرارِ هر دو عالَم و زِانْکار فارغیم

مُشتی سگان نِگَر که به هم دَرفُتاده­اند
ما سگ نَزاده­ایم و زِمُردار فارغیم

اَسْرارِ تو خدایْ‌ هَمی‌داند و بس است
ما از دَغا و حیلَت و مَکّار فارغیم

درسی که عشق داد، فراموش کِی شود؟
از بَحث و از جِدال و زِتَکرار فارغیم

پنهانْ تو هر چه کاری، پیدا بِرویَد آن
هر تُخم را که خواهی، می­کارْ فارغیم

آهن رُبایِ جَذبِ رَفیقان کَشید حرف
وَرْ نی دَرین طَریقْ زِگُفتار فارغیم

با نورِ رویِ مَفْخَرِ تبریز، شَمسِ دین
از شَمسِ چَرخِ گُنبَدِ دَوّار فارغیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.