هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق شاعر از غم، درد و ناامیدی است. او از عدم هماهنگی بین خرد و عشق، بی‌تأثیری تلاش‌هایش و آرزوی وصال با معشوق می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به مرگ و شهیدان دارد که نشان‌دهنده‌ی تفکر فلسفی و عرفانی است.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۹

کدام لحظه دلم گرد غم نمی گردد
هلاک درد و فدای الم نمی گردد

گدام زهر بلا درسفال می ریزم
که آب در دهن جام جم نمی گردد

فغان که از خرد و عشق کرده ایم قبول
دو کارخاه که همراه هم نمی گردد

هوای صومعه را نیست نشئهٔ گردی
گه هیچ بندی و مستی علم نمی گردد

هزار جلوهٔ دریغ از دلم که خرمن عشق
به خوشه چینی آئینه کم نمی گردد

چرا رفیق شهیدان نمی شود عرفی
مگر روانه به شهر عدم نمی گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.