هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عرفی شیرازی بیانگر درد و رنج عشق ناکام است. شاعر از اشک‌ها و دل‌تنگی‌های خود می‌گوید و از بی‌اعتنایی معشوق شکایت می‌کند. او با تصاویر شعری مانند خون دل، گریه، حیرانی و ناامیدی، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند خون دل و گریه‌های شدید ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۴

اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود
دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند
که گاه گریه، برون، ز چشم مجنون شد

امید من به محبت، زیاده، چون نشود؟
که دوشِ کوهکن، آرامگاه گلگون شد

ز بت نه گوشهٔ چشمی، نه چین ابرویی
به حیرتم که دل برهمن ز کف چون شد

فغان ز طبع تو عرفی، مگو، بگو کز تو
طبیعتت سبب شهرت همایون شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.