هوش مصنوعی: شاعر در این متن از امید و شوق به پرواز و وصال سخن می‌گوید، اما با وجود نشانه‌های راه، از نفاق و هوس‌بازی اطرافیان گلایه می‌کند. او عشق و رازهایش را با روح‌الامین در میان می‌گذارد و از بازی‌های عشق با دل سخن می‌گوید. در نهایت، شادی را قربانی می‌بیند و از عرفی غازی و شجاعتش تمجید می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و برخی اشارات به نفاق و هوس‌بازی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به درک بالاتری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰۶

باز شاهین امیدم اوج پروازی کند
لیک شوقم در هوای وصل شهبازی کند

تا نشانی هست در راه، از سم گلگون فیض
بانگ بر شبدیز جان زن که سبکبازی کند

با هوسناکان نفاق آمیز دارم صحبتی
عندلیب قدس با زاغان هم آوازی کند

دین اگر این است که این جمع پرشان را بود
برهمن بر اهل دل شاید که طنازی کند

راز عشق از این تراوش می کند، از من مرنج
گر بود روح الامین محرم، که غمازی کند

صحبت بیگانه بندد، دست شوخی های عشق
عشق را در پرده بر، تا با دلت بازی کند

فوج شادی را به خون افکنده است، دیگر دل کجاست
کآفرین بر دست و تیغ عرفی غازی کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.