۹۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۹

به حکم عشق چو بر اهل صدق ره گیرند
گناهکار ببخشند و بی گنه گیرند

مجو به محمل شاهی، که در ولایت عشق
گدا به تخت نشانند و پادشه گیرند

چه ظلمت است که بینندگان نمی دانند
که شبچراغ ستانند یا شبه گیرند

خمیر مایهٔ آسایش است لای شراب
بگو که صاف کشان جرعه ای ز ته گیرند

کمند کوته و بازوی سست و بام بلند
به من حوالهٔ نومیدی ام گنه گیرند

در معامله بگشا به کشور عرفی
که خرده بر گهر آفتاب و مه گیرند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.