هوش مصنوعی:
شاعر از غم و درد دل خود میگوید و از دوستان میخواهد تا به او گوش دهند. او تأکید میکند که در بیان درد دل بیهمتاست و از مخاطبان میخواهد حرفهایش را باور کنند، حتی اگر ناممکن به نظر برسد. در پایان، از ظهور فردی به نام عرفی سخن میگوید که مست و بتپرست است و مسلمانان را به تعظیم در برابر او فرا میخواند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند بتپرستی و انتقاد از جامعه ممکن است نیاز به درک بالاتری از زمینههای فرهنگی و تاریخی داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۸
غم چو شبخون می زند، هان دوستان لشگر کنید
جست و جویم گر کنید از بالش و بستر کنید
هیچکس در درد دل گفتن چو من فیروز نیست
حاضرم، بسم الله، اول گفت و گوی سر کنید
درد دل بسیار دارم، فرصت سوگند نیست
هر چه گویم، گر چه ناممکن بود، باور کنید
اینک آمد عرفی از میخانه، مست و بت پرست
هان مسلمانان دگر تعظیم این کافر کنید
جست و جویم گر کنید از بالش و بستر کنید
هیچکس در درد دل گفتن چو من فیروز نیست
حاضرم، بسم الله، اول گفت و گوی سر کنید
درد دل بسیار دارم، فرصت سوگند نیست
هر چه گویم، گر چه ناممکن بود، باور کنید
اینک آمد عرفی از میخانه، مست و بت پرست
هان مسلمانان دگر تعظیم این کافر کنید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.