هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و تجلیات معنوی سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت قمر و خورشید در آسمان صحبت می‌کند و آنها را در برابر عشق الهی ناچیز می‌شمارد. شاعر بیان می‌کند که عشق الهی باعث تحول در جهان و جان‌ها می‌شود و حتی نوشیدن و خوابیدن را در برابر این عشق بی‌ارزش می‌کند. در پایان، شاعر از نسیم می‌پرسد که خبری از جهان دارد یا نه و نسیم پاسخ می‌دهد که جز نفس‌هایش چیزی ندارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۷۱۴

چند رَوی‌ بی‌خَبَر؟ آخِر بِنْگَر به بام
بامْ چه باشد؟ بگو؟ بر فَلَکِ سَبزفام

تا قَمَری هَمچو جان، جِلْوه شود ناگهان
صد مَهْ و صد آفتاب، چهرهٔ او را غُلام

از هَوَسِ عشقِ او، چَرخ زَنَد نُه فَلَک
وَزْ میِ او جان و دل نوش کُند جامْ جام

چون به تَجَلّی بِتافت، جانِبِ جان‌ها شِتافت
بادهٔ جان شُد مُباح، خوردن و خُفتَنْ حَرام

گفت جهانِ سَلیم چیست خَبَر ای نَسیم؟
گفت ندارم زِ بیم جُز نَفَسی، وَالسَّلام
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.