۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۷

گَرَم دعای مَلَک خاک رهگذر باشد
به هر کجا نهم پا نیشتر باشد

در آفتاب طلب گشت بخت ما همه عمر
نیافت سایهٔ نخلی که بارور باشد

امید عافیت از مردن است و می ترسم
که مرگ دیگر و آسودگی دگر باشد

به بال خویش منال ای هما، به گلشن عشق
در این چمن، قفس مرغ بال و پر باشد

بده بشارت طوبی که مرغ همت ما
بر آن درخت ننشیند که بی ثمر باشد

به آتش جگرتشنگان نگردد خشک
ز آب دیدهٔ ما، دامنی که تر باشد

تمام آتشم و نالهٔ بی اثر، عرفی
فغان که دوزخیان را کجا اثر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.