هوش مصنوعی: این شعر از نغمه‌سرایان عشق که خاموش شده‌اند و بی‌خبرانی که هنوز در پی عافیت هستند، سخن می‌گوید. شاعر از شکستن شیشه‌ها و بی‌خبری مردم از حقایق زندگی انتقاد می‌کند و اشاره می‌کند که حتی اگر به کعبه برده شوی، امید و یاس همچنان همراه تو خواهند بود. همچنین، از محنتی که جمعی به ناله کشیده‌اند و سکوتشان ریشه در دل‌هایشان دارد، گله می‌کند و از عادت‌های ناپسند و فراموشی دوستان می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادهای اجتماعی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۳۳۸

بگو که نغمه سرایان عشق خاموشند
که نغمه نازک و اصحاب پنبه در گوشند

شکست شیشه و در پا خلید و بی خبران
هنوز میکده آشوب و عافیت کوشند

اگر ز دیر برندت به طوف کعبه، مباد
امید و یاس در این کوچه دوش بر دوش اند

هزار شیشه تهی گشت و تنگ حوصله گان
هنوز بی خبر از ته پیالهٔ دوشند

چه محنت آورد آن جمع را به ناله که تو
به ریشهٔ دلشان می خلی و خاموشند

فغان ز عادت عرفی که تا تو دشمن جان
رهش زدی، ز دلش دوستان فراموشند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.