هوش مصنوعی: این شعر عرفانی به موضوعاتی مانند وفاداری، عشق، حیا، و درویشی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که در عشق و محبت، جایی برای هوا و هوس نیست و تنها حیا میان آن‌ها قرار دارد. همچنین، او از جذبه‌های معنوی و دوری از تظاهر و ریا سخن می‌گوید و در نهایت، عرفی را به سوی کعبه اسلام می‌خواند، جایی که در آن شیدایی و ریا جایی ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۳۹

به کیش اهل وفا مدعا نمی گنجد
امید در دل و در سر هوا نمی گنجد

میان حسن و محبت یگانگی است، چنان
که در میانه به غیر از حیا نمی گنجد

ز بس تنگ شد از مستی کرشمه و ناز
به نرگسش نگه آشنا نمی گنجد

چنان ربوده سرم را هوای درویشی
که در سعادت بال هما نمی گنجد

خراب روضهٔ عشقم که با فضای دو کون
تذرو عافیتش در هوا نمی گنجد

از آن به کعبهٔ اسلام می رود عرفی
که در صنمکدهٔ شید و ریا نمی گنجد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.