هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، جدایی، درد و امید است. شاعر از شب‌های بی‌قراری و گریه‌های بی‌اختیار در فراق یار می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها کسی که درد او را درک می‌کند، خود اوست. همچنین، او از فرصت‌های از دست رفته و ناامیدی‌هایش سخن می‌گوید، اما در عین حال، امیدواری را نیز حفظ کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق، جدایی و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۹

شبی که در قدم وصل یار می گذرد
به ذوق گریهٔ بی اختیار می گذرد

کسی که محرم درد من است می داند
که دیده بی نم و آب در کنار می گذرد

مخواب در دل شب ها که موج قافله ایست
که از کسی که به شب های تار می گذرد

به هر که عرضه کنم درد خویش، می بینم
که غرقه ام من و او در کنار می گذرد

صلای فرصت و برهان نیستی بر لب
پیاله در کف و صرف خمار می گذرد

شکاریان طلب نقش پای صید کنند
تو مست خوابی و هر دم شکار می گذرد

دلم به کوی تو با صد هزار نومیدی
به این خوش است که امیدوار می گذرد

دم جدایی دشمن رواست آفت جان
چنان نمود که یاری ز یار می گذرد

ز شأن مطلب و شوق زبون من پیداست
که فرصتم به همین خار خار می گذرد

در آن مقام که عرفی ز دل گذشت و هنوز
گهی که می گذرد اشکبار می گذرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.