هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند فنا در عشق، گذر از خود برای رسیدن به حقیقت، و تأمل در هستی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گداز، شیشه، حباب، و غبار، حالات روحانی و عرفانی را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به طبیعت (بهار، خزان) و مفاهیم انسانی مانند توکل و تقلید دارد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این شعر برای درک و تجربه‌ی کامل، نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۶

اگر از گدازم نمی گل کند
دو عالم ز من شیشه پُر مل ‌کند

محیط است چون محو گردد حباب
ز خود گم شدن جزو را کل ‌کند

غباری که دل اوج پرواز اوست
به گردون رسد گر تنزل کند

به‌هر ششجهت جلوه پیچیده است
کسی تاکی از خود تغافل ‌کند

زکیفیت این بهارم مپرس
مژه گر گشایی قدح گل کند

به سودای زلف تو دود دماغ
به سر پیچد و ناز کاکل‌ کند

زفکرخطت جوهرآینه
خسک وقف جیب تأمل کند

تردد خجالت‌کش دست و پاست
کسی تاکجاها توکل‌کند

خزان طرب بی‌دماغی مباد
بهار است اگر شیشه قلقل کند

به تدبیر ازین بحر نتوان ‌گذشت
شکستی‌ست‌ گر موج ما پل ‌کند

سر ما نگردد ز دور هوس
اگر چرخ ترک تسلسل‌ کند

شود سفله ‌از صوف و اطلس بزرگ
خران را اگر آدمی جل کند

خنک‌تر ز زاغ است تقلید کبک
که هندوستانی تمغل کند

به رنگی‌ست بیدل پریشانی‌ام
که از سایه‌ام طرح سنبل کند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.